4ـ کار
گروهی
1-4-مطالب و اطلاعاتي درباره گروهها
يك گروه بدينصورت تعريف مي شود :
«دو يا چند نفر كه با هم روابط متقابل دارند ، به يكديگر وابسته اند و
براي تامين اهدافي خاص گردهم مي آيند.»
ـ يكي از مهمترين دستاوردهاي مربوط به بزرگي و اندازه گروه را
نقصان پذيري
socialoafing
(سواري مجاني) ناميده اند ، يعني بازدهي گروه بعنوان يك مجموعه
نبايد از مجموع بازدهي افراد گروه كمتر شود.
بزرگتر شدن گروه با عملكرد تك تك افراد رابطه معكوس دارد. كل
بازدهي يك گروه چهارنفره از بازدهي يك يا 2 نفر بيشتر است اما
بازدهي فردي هريك از اعضاي گروه كاهش مي يابد.
دليل : 1ـ اين باور كه ساير افراد گروه به اندازه توانشان نيرو
مصرف نمي كنند 2ـ توزيع مسئوليت
ـ تحقيقات بر اندازه گروه : 1ـ گروهي كه تعداد آن فرد است بر
تعداد زوج برتري دارد.
2ـ گروههاي كه بين 5 تا 7 عضو دارند، بهترند.
ـ معايب گروه بزرگ : 1ـ تقسيم گروه به اجزاي كوچكتر 2ـ جلوگيري
از مشاركت اعضاء 3ـ صرف زمان زياد هنگام تصميم گيري
ـ گروههاي ناهمگن يعني گروههايي كه از افراد متفاوت تشكيل شده
باشند داراي اطلاعات و تواناييهاي مختلف و متنوع اند و از اين
رو موثرتر خواهند بود.
ـ در زيست شناسي از واژه هم
افزايي
synergy
استفاده مي كنند كه مقصود از آن كنش يا اثر 2 يا چند ماده بر
يكديگر است و نتيجه آن از جمع اثرات يكايك آن مواد بيشتر ست .
نقصان پذيري عكس هم افزايي عمل ميكند.
ـ نقاط قوت تصميمات گروهي : 1ـ اطلاعات جامع 2ـ ديدگاههاي
بيشتر 3ـ پذيرش سريع راه حل 4ـ مشروعيت بيشتر
نقاط ضعف تصميمات گروهي : 1ـ وقت گيري 2ـ فشار در جهت سازش 3ـ
فرمانروايي اقليت 4ـ مبهم بودن مسئوليتها
ـ اين مساله كه آيا اثر بخشي گروه
بيشتر است يا فرد، به معياري كه براي سنجش اثر بخشي
در نظر گرفته مي شود بستگي دارد. اگر بتوان اثر بخشي تصميمات
را در قالب سرعت تعريف
كرد، افراد برتري دارند . اگر
نوآوري و خلاقيت اهميت داشته باشند آنگاه گروه به
مراتب موثرتر از فرد است. ولي اگر مقصود و معني اثربخشي قبول
كردن و پذيرش راه حل نهايي باشد بازهم بايد طرف گروه را گرفت.
از نظر كارايي هميشه به گروه نمره پائيني داده مي شود .
حالتهاي استثناء مربوط به مواردي مي شود كه يك نفر براي يافتن
نوعي راه حل بايد مقدار زيادي از وقت خود را صرف بررسي پرونده
ها (و يا كتب) و حقيقت يابي كند كه دراينصورت همكاري چند نفر
آگاه ، و دادن اطلاعات موجب صرف وقت كمتري مي شود.
براي انتخاب فرد يا گروه بايد ديد كه آيا سود حاصل از اثر بخشي
بدان حد است كه ضررهاي ناشي از كاهش كارايي را جبران كند.
ـ از ويژگيهاي عمده تيمهايي كه عملكرد عالي دارند، اعتماد
متقابل اعضا به يكديگر است.
اعتماد يك پديده حساس و شكننده است ، براي بوجود آمدن ، آن
زمان زيادي طول مي كشد ولي براحتي مي توان آن را از بين برد و
دستيابي مجدد به آن كار چندان ساده اي نيست.
اعتماد موجب افزايش اعتماد مي شود ، بي اعتمادي هم موجب تشديد
بي اعتمادي مي شود.
2-4ـ
توصيه هايي عملي جهت كار گروهي.
1ـ اعضاي گروه مي بايست تا حد امكان با
هم مشابه باشند. يعني ازجهات مختلف در سطحي مشابه باشند. مثلا
براي رسيدن به هدف :
الف ـ از نظر توانايي
ب ـ از نظر درجه اهميت هدف (انگيزه)
ج ـ از نظر شرايط محيطي
مي بايستي به هم نزديك باشند تا همگرايي گروه بالا رود.
2ـ گروه مي بايست از نظر اعضا مهم باشد يعني به گروه ارزش لازم
را بدهند.
الف ـ اعضا به گروه اعتماد داشته باشند.
ب ـ هدف خود را تشخيص داده باشند تا بتوانند ضرورت وجود گروه
را تشخيص دهند.
3ـ ايجاد يك مرامنامه يا اساسنامه يا هدفنامه مشترك كه اعضاء
در آن اشتراك نظر داشته و بر آن اتفاق جمعي داشته باشند.
4ـ وجود يك برنامه جامع و عملياتي مشخص و منظم و بهينه براي
رسيدن به هدف كه اعضاء با تكيه برآن به گروه اعتماد پيدا كنندو
يك افق ديد روشن را براي آينده خود ببينند و به برنامه ها و
تكاليف گروه دل ببندند.
5ـ تعيين صحيح فرآيند موثر گروه
(شيوه اجراي برنامه
عملياتي) . يعني روش خوبي كه بتواند كلاسها را پربار
كند . روشي كه بتواند محدوديتهاي زمان و امكانات و تواناييهاي
افراد را در نظر بگيرد و حضور افراد براي همه مفيد باشد.
6ـ آگاهي افراد از نقش ها و
مسئوليتهاي خود و ديگران در گروه و آگاهي از چگونگي
اخذ تصميمات (مشاركتي يا آمرانه).
7ـ عدم ايجاد جابجايي هدف
براي اعضاء از تلقي كردن گروه بعنوان وسيله اي در جهت
آمادگي براي كنكور به گذران و اتمام تكاليف گروه در زمان اعلام
شده.
8ـ اطلاع رساني دقيق و
قوي در گروه و حل و فصل مشكلات و شكايات و انتقادات اعضا در
داخل گروه و با مشاركت همه اعضا.
9ـ وجود نگرشي درست از نقش خود
در گروه ، در گروهي كه كار بصورت مشاركتي است همه خود كنترل و
خود دستور محسوب مي شوندو هم وزن به حساب مي آيند.
برتري افراد به تلاش بيشتر و عملكرد بالاتر آنهاست.
فرض براين است كه افرادي كه مي خواند در آزمون كارشناسي ارشد
در اين سطح پذيرفته شوند و اين انتظار از آنان مي رود ، از نظر
توانائيها در سطح بالايي هستند و آنقدر انگيزه دارند كه
بتوانند سختيها را براي رسيدن به هدف پشت سر بگذارند ،
بنابراين از نظر توان و تمايل در سطح مطلوبي قرار دارند .
بنابراين رهبري
s1
يا
s2
براي اين افراد پاسخگو نيست و سطح رهبري مي بايست بالاتر و حتي
تفويضي باشد.
بنابراين با توجه به اين مطالب نقشهايي چون رهبر ، استاد، . .
. بايد با دقت بيشتري تعريف شود و تاكيد بر جنبه هاي كنترلي و
دستوري آن نباشد.
10ـ تا حد امكان بايستي به گفتگو و مباحثه ارزش داد و
فرهنگ گفتگو را در گروه
ترويج داد.
افراد وقتي احساس نارضايتي دارند دقيقا فكر نمي كنند تا محل
دقيق چيزي كه از آن ناراضي هستند و نيز در صورت امكان دلايل آن
و بازهم در صورت امكان راه حل براي آن پيدا كنند. بنابراين
هنگام نارضايتي خودشان هم نمي دانند از چه ناراضي هستند و چون
نمي توانند آن را بيان كنند از خير موضوع مي گذرند . اما در
اين حالت احساس نارضايتي در ضمير ناخودآگاه فرد از بين نمي رود
و ممكن است جايي در انجام تكاليف ، انجام مسئوليت ها يا در
روابط گروهي اثرات خود را بصورتهاي آماده نبودن ، تاخير يا
غيبت يا تعارض باقي بگذارد .
بنابراين بايد فضايي فراهم كرد تا همه افراد براحتي بتوانند
حرف خود را مطرح كنند.
11ـوجود فرآيند صحيح ارزيابي
در گروه
دوره هاي ارزيابي بايد تعيين شود و مشخص شود كه با توجه به
برنامه، حد مطلوب و استاندارد در پايان هر دوره چيست.
سوالات ارزيابي بايد از محدوده اي باشد كه فرد مي بايست تا آن
زمان در آن زمينه ها آماده مي شده است. نه كمتر از آن حد و نه
فراتر از آن حد.
در واقع ارزيابي بايد براساس استاندارد از پيش تعيين شده باشد
و نيز همه اعضاي گروه در شرايط مشابه ارزيابي شده و از نتايج
مطلع شوند و از سطح عملكرد خود آگاهي يابند تا بازخور و جود
داشته باشد.